روز 27 شهریور 1389 امسال مصادف بود با تولد برادر زاده ام ، اولین نوه خانواده ما که به نوعی اولین نتیجه خاندان مادری هم محسوب می شد و با تولدش کلی شادی رو به خانواده ما آورد ،خصوصاً برای من که خاله نمی شم و فقط عمه میشم !
نوگل تازه بدنیا اومده ما که نازنین نام نهاده شد ، ساعت 19:50 شنبه بدنیا اومد که هنگام تولد وزنش 3کیلو 600 و قدش 52 سانتی متر بود .
این هم عکسای نوزاد دوزاریه ما:
این هم نمایی از پاهاش!
دعامیکنم که خداوند به همه اولادصالح و سالم عطا کنه و همه بچه ها زیر سر سایه پدر و مادر بزرگ بشن . آمین
علاقه قلبی ام به تو ، ای عزیز دلم ، مال امروزه ودیروز و پریروز نیست ...او...وه ! خیلی وقتاست که عشقت ، توی دلم می جوشه و وقتی اسمت روی زبونم می آد ،نا خودآگاه اشک از چشمم جاری میشه .
خوبی و بزرگی و مهربونی تو ، جایی نیست که نوشته نشده باشه و وجود سراسر مهرو عشق تو ، توی جایی نیست که طنین ننداخته باشه . امسال وقتی تقویم 89 به دستم رسید ، اولین چیزی که دنبالش گشتم روز تولدم بود که ببینم تو چه ایام و روزی واقع شده . وقتی رسیدم به روز 5 مرداد،سه شنبه، 27 جولای مطابق با 15 شعبان"ولادت با سعادت منجی عالم بشریت" حضرت قائم (عج) ".....
آخ اگه بدونی چه حالی شدم ؟دیگه اشک امانم نداد!
گفتم : یا صاحب زمان ! تو کجا و این دیر خرابات کجا !
چه سعادتی به منه حقیرو ناچیز دادی ، ای سراسر غرق نورو پاکی . تولد شما بزرگوار با تولده منه غرق گناه وبدی ، یکی شده؟؟
بهترینم ، عزیز ترینم ، چند بار خوابتو دیدم ، بیدار که شده بودم باورم نمی شد . برای یک آقای عالمی تعریف کردم ...همین طور اشک می ریختم و تعریف میکردمش براش ... . دسته خودم نبود .
گفتم: آقا ...من دوسش دارم خیلی ، میدونم غرق گناهم اما اسمش که می آد من دست وپام می لرزه . گفتم : که امسال تولدت با روز تولدم یکی هستش . ..
گفت: به فال نیک بگیرش و حال خوبت و عشق و علاقه ات رو سعی کن حفظ کنی .
گفتم : من کی باشم ؟ که امام زمان !عشقه منه بدبخت رو قبول کنه ....
من چه در پای تو ریزم که پسنده توبود سرو جان را نتوان گفت که مقداری هست
مدتهاست خیلی تنها وبی کس شدم ، وقتایی که دلم می گیره با تو ، توی خیالم درد دل میکنم ، گریه میکنم ، ازت گله می کنم ، دلتنگیتو میکنم . از ته دل صدات میکنم که بیایی پیشم ....! امابه قول خدابیامرز آقاسی ، تو فقط عاشقم کردی ورفتی پشتِ پرده ....
می دونم که اینجا رو هم میخونی ، تولد امسالم با سالهای پیش فرق داره . امسال تولدم فقط رنگ و بوو عشق تورو داره . می خوام بدونی که اونقده دوستت دارم که وقتی اسمتو می آرم تمام وجودم می لرزه و بند بند تنم ،عاشقانه صدات میکنن . می شنوی ام آیا ؟؟ می بینی ام آیا؟؟
رواق منظر چشم من آشیانه توست کرم نما و فرود آی ، که خانه، خانه توست