شب فراق که داند که تا سحر چند است                مگر کسی که به زندان عشق در بند است .

 همیشه برایم سوال بود  که عاشق بودن بهتر است یا دوست داشتن؟

از کسی شنیدم که می گفت دوست داشتن برتر است از عاشق بودن و دلیلش را این طور بیان کرد که عاشق بودن غرق شدن در دریای عشق است و دوست داشتن ، شنا کردن در آن  است .

به نظر شما کدامیک برتر است و ارزشمند تر ؟                 عاشق بودن و یا دوست داشتن ؟

                                       

   

                                

چیزی گم است در من ، از آرزوفراتر

مانند جان شیرین ، ز آن نیز، پر بهاتر

در جستجوی اویم ، یا در سراغ اکسیر

من هر چه خسته پا تر ، او نیز کیمیاتر!

حس می کنم هم اینک ، گم گشته من اینجاست

این سان که گشته ام من ، از لال بی صدا تر!

گمگشته من ای کاش ، می شد تو باشی ای عشق

بر خود نمی پسندم ، درد از تو بی دوا تر

معیار عاشقی چیست ؟  آیا هنوز باید

با درد و داغ این راز گردید آشناتر؟!

گفتی که بگذر از خویش !  از خویش هم گذشتم

شاید سراغ داری ، از من خوش آزماتر!؟