سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنها بیاد تو
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» زندگیه یک زن!

دیروزیکی از دوستامو دیدم ، خیلی تو فکر بود و افسرده ! ازش پرسیدم چی شده؟ چرا ناراحتی ؟ انگار که منتظره یه تلنگر بود که بزنه زیر گریه !
 گفت : والا دیگه خسته شدم از دست شوهرم ! نمی دونم چکار کنم ؟ اول آرومش کردم ، بعد گفتم : خوب حالا بشین بگو ببینم چی شده؟
اشکاش امانش نمی داد ، بعد از اینکه کمی گریه کرد گفت : شوهرم خیلی بهونه گیرو پر توقعه ، از همه چی مایوس و ناامیده !  از ترک دیوار ایراد میگیره ، پشت سره همه حرف میزنه ، غیبت و بدگویی می کنه ، همه رو بد و عوضی  می دونه و خودش رو قبله عالم! نمی تونم باهاش حرف بزنم درد دل کنم ، تا هر چی بگم و هر حرفی از محیط کارم یا همکارام براش تعریف کنم ، یه جوری آخرشو  ربطش می ده به من و می گه حتما تو کاری کردی ، تو مشکلی داشتی که این جور شده و اون جور شده!
کلی قسط و قرض ریخته رو سرم ، اما باز شوهرم ول کن نیست و میگه باید خرج خونه رو هم نصف نصف کنیم و وقتی میبینه من زیر بار نمی رم . میگه : ما باهم نمی تونیم زندگی کنیم ، بهتره از هم جدا بشیم !
دیگه نتونست حرف بزنه ، هق هق گریه اَمونش نمی داد .
گفتم: برو مشاوره ، گفت : رفتم ،  نه یکبار4  بار ، اما بی فایدس!
گفتم : چرا طلاق نمی گیری ؟
گفت: طلاق بگیرم کجا برم ؟ برم خونه پدر مادرم ، حرف برادر خواهرهام و فامیلها ول کنم نیست، اگه بخواهم تنهایی زندگی کنم ، نمی تونم ، تحمل تنهایی رو اصلاً ندارم ،  دق می کنم .
دلم براش سوخت ، شوهر دوستمو تاحدودی می شناسم ! ظاهری مودب و باتربیت ! اما توی زندگیش ، یه مرد غرغروی پر توقعه طلبکار!
پ . ن : واقعاً حق باکیه ؟ نمی دونستم چی بگم ، خودمو گذاشتم جاش که بایه مرد بهونه گیره افسرده و غرغرو طلبکار چطور میشه زندگی کرد ؟ نتونستم تحمل کنم !حتی توی رویا! ازطرفی  با روحیه ای که ازش میشناسم  که نمی تونه طلاق بگیره  می دونم که تنهایی  براش خیلی سخته !
امیدوارم به حق این ایام خوب ماه مبارک رمضان ، آشیانه گرم هیچ خونه ای خراب نشه و زندگی هیچ کسی از هم پاشیده نشه ، و خدا آرامش و صبررو توی دل تمام زوج ها هر روز بیشتر و بیشتر کنه علی الخصوص این دوسته عزیزه از همه جا مونده و رونده شده من رو ......از تمام دل پاک ها ، التماس دعا دارم  و از تمام دوستان متاهل و صاحب تجربه درخواست کمک و همیاری



دل نوشته هاتون()
نویسنده متن فوق: <نانسی> ( سه شنبه 88/6/10 :: ساعت 2:19 عصر )
»» دلتنگم و دیدار تو درمان من است....

تقویم را ورق زدم ، از آخرین بودنمان با هم 4 سال می گذشت ، مجبور بودم کاری کنم که ازمن دور بشه . به خدا به خاطر خودم نبود .....دلم راضی نبود ..نمی تونستم . اگر التماس مادر و پدرش نبود هیچ وقت این طور نمی روندمش ازخودم .....خیلی دوسم داشت...عشق به پاکی عشق اون تاحالاندیده بودم ...خالص و بی ریا...نمی دونستم چه کنم که دلسرد بشه از من تا پدر ومادرش آرامش پیداکنن!
آخه اونا عشق اون رو به من مانع ادامه تحصیل اون می دونستند و مانع موفقیت های آینده اش !
هرطوری که حرف زدم نتونستم توجیهشون کنم که "بابا اینا ربطی به هم نداره"
دوسش داشتم ،  نمی خواستم غرورش رو بشکنم اما تنها راه بود ! بد شکست ، اون شکست ، منم شکستم اما بی صدا... مبادا که از شکستنم دلش سُر بخوره دوباره برگرده .
تا اینکه او رفت .....از دورادور خبرش رو می گرفتم از دوستاش ، از دوستای مشترکمون .
درسش رو خوند ، رفت دانشگاه ...و بعد کاردانی به کارشناسی ..برا خودش شد یه آقا مهندس کامپیوتره تمام عیار....چیزی که همیشه دوست داشت ودوست داشتم .
همیشه دلتنگش میشدم ...خیلی خوابشو می دیدم ...به خاطر دورغی که بهش گفته بودم که بزاره و بره نمی دونستم چه جوری دله خودمو باید آروم کنم !
اون سخت دل کند ،اما وقتی رفت....رفت! و من شدم یه شکسته بال ، با کوله باری از خاطرات تلخ و شیرینش ..از ابتدای بهارِ بودنش ...تا انتهای زمستان ِ رفتنش !

پ . ن : نمیدونم الان کجاست ؟ خیلی وقته که ازش کوچکترین خبری ندارم ، امروز یادشو کردم و دلتنگیشو...یه نشونی ازش دیدم توی دفتر دلم ، دلم میخواد بود تا روی شونه هاش زار زار گریه می کردم و میگفتم که در نبودش چه گذشته بر من ! دلم آرامش می خواد ...آرامش بعد از طوفان طولانی


آن سفرکرده که صدقافله دل همره اوست             هرکجا هست خدایا به سلامت دارش



دل نوشته هاتون()
نویسنده متن فوق: <نانسی> ( یکشنبه 88/6/1 :: ساعت 10:28 صبح )
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بعد از مدتها!...
تمام تو سهم منه ...به کم قانعم نکن
روز تولده من !
پدره شیرین تراز جانم روزت مبارک
مادرم .جونم .عمرم.... روزت مبارک
سال نو مبارک
روزولنتاینه من!
معبودم ....
حافظه تاریخی !
فرهنگ سازی المپیادی در حد تیم ملی !!!!!
به کجا چنین شتابان!!؟؟
خدایا..........
سال نو
اگه خدا 24 ساعت گناه کردن رو آزاد می کرد. چه گناهی می کردید؟
چرا می گوییم طرف 7 خط است!!
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 58
>> بازدید دیروز: 18
>> مجموع بازدیدها: 251852
» درباره من

تنها بیاد تو

» آرشیو مطالب
اردیبهشت 1388
اسفند 1387
بهمن 1387
آذر 1387
مهر 1387
مرداد 1387
خرداد 1387
خرداد 1388
شهریور1388
تیر1388
مرداد1388
فروردین87
بهمن 86
مرداد84
تیر84
خرداد84
اردیبهشت84
فروردین84
اسفند83
بهمن83
دی83
آذر83
زمستان 1388
پاییز 1388
بهار 1389
تابستان 89
پاییز 89

» لینک دوستام
شادمهر
نسیم صبا
ساروی ریکا
عمو جونی
بابا عظیمی
اشک یخی(کیوان)
دایی جان
آقا روح الله
ویولت
نشانی
من و آ ینده من
رضاموتوری

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
دانلود آهنگ جدید
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ