« روزهاست ميبينمت ؛ ميداني ؟! هيچ دانستهاي كه به قطره اشكت در دل چه اشكها و به لحظهً خندت بر جان ، چه خنده ها كه زاييدهام ؟! ميداني به نگاهت دنيايي ز ياد بردهام و به گاه التجا ، اما ، چه زجر نهاني كشيدهام ؟! ... » مهربان ، بي شك بي شمار ديدهاي دختركاني پاكنهاد را كه در كوچه خيابانهاي شهرمان به زندان گدايي اسيرند و پاكي خويش به بهايي اندك بر كف بينوايي مينهند ؛ خاكسترينهاي در همراهيشان بر خاكسترينههايم فزودهام ؛ بگذار نگاهت نه مرا ، كه تنهاييشان را ، دمي مرهمي باشد ...
مرده بدم زنده شدم....گريه بدم خنده شدم
دولت عشق امد و من .... دولت پاينده شدم .
سلام نانسي نازنين...خسته نباشي ....اميدوارم كه تعطيلات خوش گذشته باشه ....
بنظرمن دوست داشتن شناكردن روي درياست
اما
عاشق بودن شنا كردن در اعماق
و شغف غرق شدن...
موفق و سلامت باشي گلي.
دوستتون دارم بهد همه بگو برام دعا كنن دلم مي خواد مثل تو دوستاي زيادي داشته باشم به اونا بگو بيان برام بنويسن
اي آبجي جون فردا قرار برم شيراز و آزمايش بدم مثل اينكه دكترا گف5تن يه رگي از كبدت پاره شده /./././././.
من ساجد رو هم از دست دادم
هميشه سلام....
خواهرم چه عشق و چه دوست داشتن
بار مسئوليتي به همراه داره كه به دوش كشيدنش هميشه مشكل و سخت بوده و هست...
اميدوارم تاب بياري در انتخاب هر كدوم كه پذيرفتيش....
ارادتمند شما : شايا تجلي 21/ 1 / 84
هميشه سلام.....