چه ارزوي بزرگيست ازادي !!!
وقتي كه دورترين ديوار..
هراس واقعه ايست مهيب...
كه در دهليز دل ...
استوار ايستاده است .
چه ارزوي بزرگيست ...
زنده از خواب بر خواستن ...
در بستر مزين به گل بوته هاي روشن افتاب ...
نه الوده به خون خوابهاي طلائ .
چشم گشودن ...شكفتن...عشق ورزيدن ...بارور شدن ..
و انگاه مرگ ناطلبيده ي خود را
با تبسمي به اغوش كشيدن .
براستي چه ارزوي بزرگيست زندگي
در سرزمين من !!!!!!!!!!!!!!!