اين شعر مال مولاناست که عصار تو کنسرت امسالش خوند:تا کي گريزي از اجل در ارغوان و ارغنون نه کش کشانت مي برند انا اليه راجعونتا کي زني بر خانه ها تو قفل با دندانه ها تا چند چيني دامها دام اجل کردت زبوناين باغ من آن خان من اين آن من آن آن من اي هر منت هفتاد من اکنون کهي از توفزونکو عشرت شبهاي تو کو شکرين لبهاي تو فرزند و اهل خانه ات از خانه کردندت برونبر کن قبا و پيرهن تسليم شو اندر کفن بيرون شو از باغ و چمن تسليم شو اندر خاک و خونامروز ضربتها خوري وز رفته حسرتها خوريزان اعتقاد سرسري زان دين سست بي ستون