سلام .
چو آفتاب در آي از درم شراب بنوش ...
شراب شبنم جان را چو آفتاب بنوش ....
چراغ ميكده ديوان حافظ است ...بيا
شبي به خلوت رندان و شعر ناب بنوش ...
زمانه جام گلاب تو را گل آب كند ...
بيا شراب بياميز و با گلاب بنوش .....
چو گل به چشمه خورشيد رو كن اي دريا ...
نه تلخ كاسه وارونه حباب بنوش ....
به گريه گفتمش از بوسه اي دريغ مدار ...
به خنده گفت كه اين باده را به خواب بنوش ....
منتظر حضور ياسيت مي مونم .