مجنون بوي ليلي ام در کوي او جايم کنيد
همچون غلام خانه اش زنجير در پايم کنيد
نوري به چشم دوستان خاري به چشم دشمنان
مي سوزم از سوداي او اين شعله را افزون کنيد
چندان که خون اندر سبو از روح جانم مي رود
اي عاشقان از قلب من پيمانه ها پر خون کنيد