گلم
دلم گرفته، اي دوست
هواي گريه با من
كجا روم؟ كه راهي
به گلشني ندانم
كه ديده بر گشودم
به كنج تنگنا، من
نه بسته ام به كس دل
نه بسته دل به من كس
چو تخته پاره بر موج
رها، رها، رها، من
ز من هر آن كه دور
چو دل به سينه نزديك
به من هر آن كه او دور
او و جدا، جدا، من
نه چشم دل به سويي
نه باده در سبويي
كه تر كنم گلويي
به ياد آشنا، من
ز بودنم چه افزود؟
نبودنم چه كاهد؟
كه گويدم به پاسخ
كه زنده ام چرا من؟
ستاره ها نهفتم
در آسمان ابري
دلم گرفته اي دوست
هواي گريه با من .....