به چه قيمتي گذشتي از شباي خيس مهتاب
چي گذاشتيم از منو تو بجز آرزوي بر آب
به چه قيمتي غرورو سر راهمون کشيدي
چرا لحظه هاي با هم بودنامونو نديدي
خوبِ ِ من! ما هر دو باختيم توي اين بازي بي خود
هردوتامون کم گذاشتيم که ترانه هامونم مرد
چيزي از لحظه نمونده منو تو لحظه رو کشتيم
حکم اعدام دلامون با غرورمون نوشتيم
اگه دوستم نداري به روم نيار
يه چيزي از غرورم واسم بذار
نذار تو فکر تنهايي گم بشم
نذار حرف و حديث مردم بشم