سلام و درود بر شما
نامه علامه حسن زاده به پرفسول سيد محمد امين
اقاي من پيشاني صدق و اخلاص بر درگاه دوست نه و از صميم قلب بگو امدم . اگر گفتند اينجا چرا امدي؟بگو به کجا روم ؟و به کدام در دو کنم
اين راه است دگر دوم ره نيست اين در است و دوم در نيست
اگر گفتند به اذن چه کسي امدي؟بگو شنيدم
بر ضيافت خانه فيض نوالت منع نيست
در گشاده است صلا در داده و خوان انداخته(?)
اگر گفتند تا به حال کجا بودي؟بگو راه گم کرده بودم
اگر گفتند چه چيزي ؟بگو اولا دل شکسته که از شما نقل است:
در کوي ما شکسته دلي مي خرند و بس
بازار خود فروشي از ان سوي ديگر است
و ثانيا:
من گدايم چه توانم ببرم در بر شاه ؟
طمع بخششم از درگه سلطان منم است
و ثالثا:الهي افريدي رايگان روزي دادي رايگان بيامرز رايگان ! تو خدايي نه بازرگان
اگر گفتند بيرونش کنيدبگو
نمي روم ز ديار شما ز کشور ديگر برون کنيد از اين در در ايم از در ديگر
اگر گفتند اين جرئت را از که اموختي؟بگو از حلم شما...
اگر گفتند قابليت استفاضه نداري بگو قبليت را هم شما افاضه مي فرماييدباز اگر از تو اعراض کردند بگو
به والله به باالله به تالله به حق ايه نصر و من الله
که کو از دامنت دست بر نديرم اگر کشته شدم الحکم لله
اگر گفتند : مذنبي بگو : اولا شنيدم شما غفاريد ثانيا من ملک نيستم ادم زاده ام وثالثا:
نا کرده گنه در اين جهان کيست؟ بگو
انکس که گنه نکرده و زيست بگو
من بد کنم و تو بد مکافات دهي!
پس فرق ميان من و تو چيست بگو
اگر گفتند اين حرف ها را از کجا ياد گرفتي؟بگو
بلبل از فيض گل اموخت سخن ورنه نبود
اين همه قول و غزل و تعبيه در منقارش
اگر گفتند چه مي خواهي؟بگو
جز تو مارا هواي ديگر نيست جزء لقاي تو هيچ در سر نيست
خوشتر از گفته تو گفتاري بهتر از دفتر تو دفتر نيست
دلگشاده تر ز محضر قدست محضر هيچ نيک محضر نيست
جانفزا تر ز نفحه انست نفحه شک و عور و عنبر نيست