• وبلاگ : تنها بياد تو
  • يادداشت : بياد مرگ .......!
  • نظرات : 12 خصوصي ، 190 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    گاهي مي انديشم ،
    خبر مرگ مرا
    با تو چه كس مي گويد.

    سلام خيلي ممنون كه بهم سر زدي و اون شعر قشنگ رو برام نوشتي هميشه از آپديتت با خبرم کن ممنون.

    سلام اينجا چرا به روز نميشه؟

    سلام آبجي خوبم نانسي

    آبجي ديگه سري به اين داداش مريضت نمي زني، خواهر من چند روزي هستش گوشه خونه خوابيده ام و نفس هاي آخرمو دارم مي كشم. چرا سري به اين داداش بده نمي زني تا شايد روحيه تازه اي براي ادامه زندگي بگيره.

    همچنان منتظر شما هستم.

    عشق آمد چنين سرخ

    آه، با آن كه دير است

    سرخ گل، رسته در برف

    راستي دلپذير است.

    قربانت ـ فرهاد

    سلام // ممنون كه سر زديد.// حق با شماست . متن طولاني بود اما چاره اي نبود چون بهم متصل بودند.// شاد باشيد.
    سلام نانسي جان خوبي عزيز من يه بار ديگم تو اين وبلوگت نوشتم ولي بازم ميگم كه وبلوگ خيلي قشنگي داري ...شعرتم خيلي قشنگ بود ..ولي اگه خواستي فرانسه شعر بنويسي ترجمه كن آخرش تا ما بفهميم اين خانم نانسي خانم چي گفته من آپ كردم منتظرت هستم ...فعلا
    + ميشناسدم 
    خسته نباشي دختر ! ميبيني ؟ اينها حرفهاي جبران و حافظ و سعدي و ديگران نيست .. اينها حرفهاي من است .. لطف كن و اگر حوصله ات نشد كه همه اش را بخواني لااقل كوتاه و خلاصه بگو به او كه فلاني ! فلاني هنوز دوستت دارد و گفت كه بگويم : هنوز ميخواهمت چو روز نخستين
    + ميشناسدم 
    هي زلزله !‏ ميداني كه اينها را براي كه بايد زمزمه كني ؟‏ براي آن خواهر ديوانه ات
    + ميشناسدم 
    من خسته ام .. بي قرارم آنقدر كه دوست دارم باز عاشقانه بنويسم مثل دخترها .. تو دلت تنگ نشده اصلا !؟
    + ميشناسدم 
    رفتم .. رفته بودي .. حالا مانده ام چند ساعت ديگر ، آخرين غروب سرد ديماه را چه كنم با اين همه اندوه كه هر نازك و بچه اي را كلافه ميكند .. دلم ميخواهد الهه را پيدا كنم و زير گوشش آرام بگويم : براي بغض كردن يك مرد چند بهانه كافيست دكتر !؟
    + ميشناسدم 
    رفته بودم سر بزنم آنجا تا آن ترانه را كه تو اول بار زمزمه كردي بنويسم بي نام و نشاني .. رفته بودم بنويسم كه دلم برات تنگ شده جونم ....... تا شايد دوباره عاشق شوم اما نه !! نميتوانستم و نميتوانم پنهان كنم كه همه نقاشي هاي عاشقانه ام را كسي خط زده و پاره كرده انگار - نيمتوانستم خيره نشوم به آن قناري خوش صدايي كه بعد از من نشسته بود روي آن شاخه - روي آن شاخه كه مغرور بودم به داشتنش
    + ميشناسدم 
    زمانه عوض شده انگار .. روز آخر اين ديماه سرد و لعنتي وقتي لابلاي برگها و صفحه هاي قديمي ! نامه اي ، خطي ، شعر يا كلمه اي از روزهاي دلدادگي پيدا ميكنم تازه يادم مي افتد كه چقدر تند رد ميشويم از كنار هم .. چقدر كم مكث ميكنيم وقتي لبهايمان روي لب همديگر نشسته است
    + ميشناسدم 
    حالا حتي اگر از همين وبلاگهاي مه آلود و درد آشنا كسي سلامي كند يا صداي خنده اي بلند شود باز ياد آن نازنيني مي افتم كه انگار همين ديروز بود كه تكرار ميكرد هر سلام تازه سرگذشت دردناك يه خداحافظي است .. خنده ها را هم باور نكن
    + ميشناسدم 
    هي !! امروز ، وقتي اين ديماه شوم نفس هاي آخرش را مي كشد از هرچيزي بيزار ميشوم و بعد دلم براي همه چيز تنگ ميشود .. ياد دلتنگيهاي بي پايان خودم مي افتم و دلم ميخواهد باز بتوانم با آب شور چشمهايم همه چركهاي دلم را بشويم اما انگار دنيا عوض شده ديگر .... حالا اگر همه ياكريمها هم هم از سرما يخ بزنند جلو چشمم من دلم نميسوزد و به عوض آنكه غصه ها قطره قطره از چشمهايم بيرون بريزند ، بالا مي آورم نهايتا !
    سلام عزيز ....وبلاگ جديد مبارك .........قصه پايان يافت 1) خسته مي شوم و تمام نمي شود نه حرفهاي دل ، نه صفحات دفتر ، و نه رنگ خودكار . ________________________________ 2) وقتيكه مي نويسم ، _ بس كه اين دل پر است دفتر 200 برگ ، تنها اميدش ، تمام شدن رنگ خودكار است

    سلام ... اي والله ...

    (پرانتز را باز کردم تا سلامي کنم به غريبه ها ي آشنا ٬

    پرانتز را نمي بندم تا مقدمه اي باشد براي ماندگاري انديشه هايم ...

    خوشحال مي شم يه سر به من بزني

     <      1   2   3   4   5    >>    >