لطافت ، شعور، عقلانيت ، شايستگي تنها ماندن ، توانايي نظارت بر رفتار مردم جهان ،آگاه بودن بر نظام دانايي جهان و بالاخره صبري مدام بر كنش و رفتار خلايق فراموشكار و خدا بودن و خدايي كردن تنها از او بر مي آيد و نه صبري اينچنيني را مي توان بر بندگان خداوند نسبت داد ونه شعوري لا متناهي را ميتوان از خداوند طلب كرد كه بندگانش به تنهايي مطلوبي كه دنبال آنند بينديشند و تنها بمانند و خود را تكه اي جدا از مخلوقات جهان ببينند.
تمامي تغييرات در نخستين گامها از خود آغاز ميشود آناني كه در پي تغيير جهانند بايد از خود آغاز كنند جهاني بينديشند و منطقه اي عمل كنند و منطقه اي بينديشند و محلي رفتار كنند تا با ديدي انتقادي و منطق محور ، خود را در يك پروسه انساني بيابند و به ديگراني بينديشند كه در وراي انها مي آيند و اميد به قالب ذهني منطق گرا يي دارند كه تو ميتواني اين نقش باشكوه را براي خودت بيافريني بنابراين صبر خدا گونه ، تنهايي انديشه اي و تفكر به ايجاد تحولاتي شگرف تنها در چند روز و شب نمي تواند چاره پاياني كار باشد و بايد مخلوقي بود حقيقت ياب و نه منفعلانه بلكه از روي كنجكاوي و خلاقيت به حل مشكلات محلي و پيراموني اهتمام ورزيد.
دوامت را خواهانم و با تو بودن را ....