هميشه از شادمهر عزيز گفتم و نوشتم (و باز هم خواهم گفت و خواهم نوشت)، اما اين بار مي خوام از ابي برات بنويسم :
آسون نشو اي همسفر ... ويرون نشو اي در به درمنو بگير از همهمه ... منو به خلوتت ببرمعجزه کن خاتون من ... تولدي دوباره کنمنو ببر به حادثه ... شبو پر از شراره کنستاره پر پر مي کني ... اي نازنين گريه نکن
پروانه آتش مي زني ... تو اين چنين گريه نکنگريه نکن اي شب زده ... اي شب نشين گريه نکنگريه نکن گريه نکن ... خاتون هم گريز منبراي اين دربه در ... بي سرزمين گريه نکن
گريه نکن گريه نکن ... خاتون هم گريز منبراي اين دربه در ... بي سرزمين گريه نکن