و اينک. اين زمان است ميگذرد آرام!
و اين من است که از بخشش شبانهء نگاهت و کلام خوانده شد ات ميآيد.!
نگاهت پر از نور بود و صداقتي ماندگار. تا کنون . تا به فردا.!
بي پرده بگويم!
از نگاهت بالا رفتم. در نگاهت سبز شدم . به نگاهت انس گرفتم!
و من در آنجا ماندم!....
و باز اين منم پرومته اي در پناه افسون نفسهايت.
و باز اين تويي پرند ه ايي کوچک!
در پناه گرم آتش نفسهايم.!