الان يه گوشه ي اتاق ، با نامه هات نشستم
خيلي دلم گريه مي خواست ، بهونه دادي دستم
بلند بلند مي خونم و ، اشك مي ريزيم يواشي
بگو كنار من حالا ، چرا بايد نباشي ...
مني كه خيلي آسون ، غرورتو شكوندم
گفتي منو نسوزون ، اما تو رو سوزوندم
اما تو رو سوزوندم ، اما تو رو سوزوندم ...
دست منو گرفتي ، دستمو پس كشيدم
كنار تو بودم و ، بي تو نفس كشيدم
بي تو نفس كشيدم ، بي تو نفس كشيدم ...
جواب تو سكوت بود ، از اينه كه مي سوزم
دلم مي خواد ببينم ، دوستم داري هنوزم
بدترين از اين حقمه ، قدرتو دير فهميدم
كاشكي به اشكاي تو ، هيچ وقت نمي خنديدم...
مني كه خيلي آسون ، غرورتو شكوندم
گفتي منو نسوزون ، اما تو رو سوزوندم
اما تو رو سوزوندم ، اما تو رو سوزوندم ...
دست منو گرفتي ، دستمو پس كشيدم
كنار تو بودم و ، بي تو نفس كشيدم
بي تو نفس كشيدم ، بي تو نفس كشيدم ...
bebakhshid, mitoonam chand min