سعي کن؛ شايد امروز بتواني
تقديم به اسير
حس نتوانستن يا بهتر بگويم اين توهم خيلي از ما را از کاري که مي توانيم بکنيم (يا مي توانستيم) باز داشته است.از قول يکي از حکيمان همين عصر قضيه ي جالبي را برايت نقل مي کنم: مي گويد: توي يه سيرک يه تربيت کننده فيل ديدم که يه فيل رو تنها با يه طناب نه چندان کلفت بسته بود. من با خودم گفتم چرا يه همچين جانور بزرگي اين طناب رو پاره نمي کنه و خودش رو آزاد نمي کنه. آخرش به اون تربيت کننده گفتم: مگه اين فيل نمي خواد آزاد باشه؟گفت: بله!گفتم: يه فيل مثل اين نمي تونه اين طناب رو پاره کنه؟گفت: به راحتي!گفتم پس چرا اين طناب رو پاره نمي کنه؟گفت: خيلي ساده است... وقتي اين فيل کوچک بوده اين طناب رو به پاش بستن. اون وقت سعي کرده اين طناب رو پاره کنه اما چون قدرتش رو نداشته نتونسته. اين حس نتوانستن براي هميشه توي وجود اين فيل مونده. حتي الان هم که قدرتش رو داره هنوز فکر مي کنه که نمي تونه!براي همين هم سعي نمي کنه براي همين هم نمي تونه! به همين سادگي
يا علي مدد [گل]