زمستون ...
تن عريون باغچه ، چون بيابون ؛
درختا با پاهاي برهنه ، زير بارون ...
نمي دوني تو که عاشق نبودي ، چه سخته مرگ گل براي گلدون !
گل و گلدون چه شبها ، نشستن بي بهانه ، واسه هم قصه گفتن عاشقانه ...
چه تلخه ؛ چه تلخه ؛ بايد تنها بمونه قلب گلدون ؛
مث من ، که بي تو ، نشستم زير بارون زمستون ...
زمستون براي گل قشنگه ، پشت شيشه ؛
بهاره ، زمستونها براي تو هميشه ...
تو مثل من زمستوني نداري ؛
که باشه لحظه چشم انتظاري ؛
گلدونْ خالي نديدي ، نشسته زير بارون ؛.
گلاي کاغذي داري تو گلدون ...
تو عاشق نبودي ببيني تلخ روزاي جدايي ؛
چه سخته ؛ چه سخته ؛ بشينم بي تو با چشمان گريون ...