آسمان سيل آسا فرو ريخت
كه خاك تفته به گل نشست
و زمين لرزيد بدانسان
كه آدميان خواب مرگ را به سختي آزمودند
و من كه بيدار مانده بودم
آيه هاي مقدس را نخواندم
فرياد خوان
واژگاني كه امروز در گلوگاه توست
كليدهاي دوزخند
و رنگ تزوير
نشاني از مرده ريگ من
اينك گورستاني به وسعت سرنوشت
با مردگاني به شمار زندگان
تا پايان زمان
افسانه فريب مرا مكرر مي خوانند
كه آدميان خواب مرگ را به سختي آزمودند .
سلام...
خوبي؟
چقدر آهنگ وبلاگت و خود وبلاگت قشنگه
سلام دوست خوب و عزيز م كه خيلي دوستش دارم .
از اينكه منت بر سرم گذاشتي و يه نوازشي هم بر سر ما گشيديد و مسكين نوازي فرموديد بي مثال سپاسگزارم . ما كجا و مهر ياران وفا دار كجا . من كه هميشه از گل روي شما شرمنده ام . خوشحالم از بابت اينكه توان اين را دارم كه در حضورتان بزم عرق ريزان بر پا كنم .
راستي دلتگي تازه ام را در خلوتسرايم نوشته ام ميسر شد ما را درياب .
سلام.
بابا جون، حساب اين دل نازك ما رو بكن، چرا اينقدر داستانهاي سوزناك مي نويسي؟...
خواهر عزيزم، دل من پيش همه جوانان پاك و صميمي اين خانه محبته. بپذيريد كه وقتم اجازه نميده پيگير همه وبلاگهاي دوست داشتني ام، كه كم هم نيستند باشم... برايتان آرزوي موفقيت و بهروزي دارم.
يا علي مدد
آبجي گلم سلام و وقت شما به خير و خوش
از اينكه دير خدمتان مي رسم من را ببخشيد. نانسي گلم از حضور سبز شما در دهكده عاشقان بسيار سپاسگزارم.
نانسي گلم من هم به روز هستم و منتظر حضور گرم شما و دوستان عزيز و مهربان شما هستم.
قربان شما فرهاد