سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنها بیاد تو
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» یارب نظر تو بر نگردد

یه گروه 8 نفری شده بودیم ....یه گوله آتیش تو دانشگاه ....با هم می رفتیم سرکلاس ..با هم غذا میخوردیم   با هم عالم و آدمو  رو سرکار می زاشتیم ....و آتیش می سوزوندیم ....

بعد از مدتی لیلی ازدواج کرد با یه پسره پولدار تازه از فرنگ اومده ! بعدشم سوگند با پسرعموش که عاشقش بود ..بعدش مریم و.... و ما هم کم و بیش تو عروسی های اونا شرکت می کردیم ...و به هم می زدیم عروسی رو اونقدر شادی و سرو صدا می کردیم

دانشگاه هم تموم شد ......بقیه  دوستان هم هر کدوم سرکار رفتن و منم شدم بی خبر از عالم و آدمهای اون دوره

چند وقت پیش یه  SMS اومد برام ....با این مضمون : سلام دیگه ما رو یادت رفت دیگه ....دوست قدیمی ات رو....

 با هم می رفتیم کلاس زبان ...رفتیم کاشان ....جشن فارغ التحصیلی و.....!

شاخ درآوردم! خدایا این کیه ؟ که این جوری آماره منو مو به مو می ده!

زنگ زدم به شماره !  

دیدم وای خدا ....این نداست ...دوست قدیمی ام !  

انگار برگشتم به چند ساله پیش دوباره......روزگاری داشتیم با هم ...بعد از کلی حرف و یاد آوری خاطرات گذشته ازخودش پرسیدم و از دوستای قدیمی ...

گفت: لیلی 2 تا پسر داره مریم 6 ماه حامله اس ...نازنین رفت کانادا ...مهناز مدیر مالی  یه شرکت بزرگ شده ..همین طور گفت و گفت تا رسید به مهتاب ! یه دفه بغضش ترکید ، گفتم: مهتاب چی شده؟!

گفت :مهتاب با یه پسری از یک خانواده خیلی مذهبی  ازدواج کرد ... بعد از مدتی خدا بهش یه دختر داد ، دوسال بعد کمر درد گرفت و وقتی رفت دکتر و MRI  و آزمایش و ....دید که ای دله غافل ، مبتلا به سرطان خون هستش !

اینو که گفت: بند دلم پاره شد ، گفتم دروغ میگی !؟  

گفت : باورت نمی شه! رفتم ملاقاتش ....با مریم و محبوبه ...مریم طفلی با اینکه 6 ماه باردار هستش اومد بیمارستان ملاقاتِ مهتاب ..وقتی برگشتیم ... هممون نشستیم زار زار گریه کردیم .. گفتم: بگو ببینم چی شده ؟؟!!

گفت :مهتاب تا 1 ماه دیگه بیشتر زنده نیست!

انگار دنیا رو سرم خراب شد؟!زدم زیر گریه....

ادامه داد  : خیلی دوا درمون کردنش ..شیمی درمانی و ....اما دیگه دکترا جوابش کردن ...خودش نمی دونه ...هنوز امیدواره به اینکه خوب میشه ..اما ...!

 پ . ن : یه وقتا درد بی دردی میگیره منو که نمی دونم چکار کنم جز اینکه به عالم وآدم فحش بدم و بیزار می شم  از همه .....اما از اون روز تا حالا ....فقط دارم دعا میکنم برا مهتاب و شکر میکنم خدا رو به خاطر اینکه بزرگترین نعمت خودشو یعنی سلامتی به من داده ....                                         

                                                        برای  شفای مهتاب دعا کنید



دل نوشته هاتون()
نویسنده متن فوق: <نانسی> ( یکشنبه 87/9/3 :: ساعت 3:42 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بعد از مدتها!...
تمام تو سهم منه ...به کم قانعم نکن
روز تولده من !
پدره شیرین تراز جانم روزت مبارک
مادرم .جونم .عمرم.... روزت مبارک
سال نو مبارک
روزولنتاینه من!
معبودم ....
حافظه تاریخی !
فرهنگ سازی المپیادی در حد تیم ملی !!!!!
به کجا چنین شتابان!!؟؟
خدایا..........
سال نو
اگه خدا 24 ساعت گناه کردن رو آزاد می کرد. چه گناهی می کردید؟
چرا می گوییم طرف 7 خط است!!
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 97
>> بازدید دیروز: 18
>> مجموع بازدیدها: 251891
» درباره من

تنها بیاد تو

» آرشیو مطالب
اردیبهشت 1388
اسفند 1387
بهمن 1387
آذر 1387
مهر 1387
مرداد 1387
خرداد 1387
خرداد 1388
شهریور1388
تیر1388
مرداد1388
فروردین87
بهمن 86
مرداد84
تیر84
خرداد84
اردیبهشت84
فروردین84
اسفند83
بهمن83
دی83
آذر83
زمستان 1388
پاییز 1388
بهار 1389
تابستان 89
پاییز 89

» لینک دوستام
شادمهر
نسیم صبا
ساروی ریکا
عمو جونی
بابا عظیمی
اشک یخی(کیوان)
دایی جان
آقا روح الله
ویولت
نشانی
من و آ ینده من
رضاموتوری

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
دانلود آهنگ جدید
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ