سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنها بیاد تو
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» *********غم نامه .......!********

 در حالی که از ته قلب آواز می خوند و گریه می کرد ، پرواز کرد ، کشون کشون ،   خودش رو رسوند به چشمه . زخمش عمیق بود .عمیقه عمیق... بی کس  بود و تنها .جز خدا هیچ کس رونداشت .دیگه به هیچ کس و هیچ چیز اعتماد نداشت . حتی به چشماش.اون قدر گریه کرد تا کنار چشمه بی هوش شد

چشماش رو که باز کرد دید کلی پرنده دورش نشستن  .از هر پرنده ای که فکرشو می کرد ونمی کرد دورش نشسته بودن . تا چشماش باز شد همه یکصدا با هم خوندن و هورا کشیدن .

به خودش که اومد دید توی یه دشته پره گلهای رنگارنگه آفتاب گردون و رز و عقاقیه .

                   

پرنده ها اونقدر مراقبش بودن و دوسش داشتن که غمش رو فراموش کرد . اما هنوز زخمی که تو جسمش بود و نمی تونست براش مرهمی پیدا کنه  ، شبا نه روز اذیتش می کرد. وقتی پرستوها  و قمری ها و کبوتر ها کنارش بودن ، شاهین همه درداش رو فراموش می کرد و زخمش رونیز هم .

 شاهین از اینکه می تونست دوباره پرواز کنه خیلی شاد بود .خیلی..روزها گذشت .شاهین با همه پرنده ها دوست بود و آشیانه اش با اونا یکی بود هر بار خواست که آشیانه اش رو از اونا جدا کنه نمی تونست. اگه خودش هم می خواست دیگه نمی تونست  چون دیگه عاشقشون شده بود. تو تمام لحظه های خوبی و بدی کنارشون بود . تا که یه روز  دید که پرستو ها دارن بار سفر می بندن!!! .

                                 

              

                               

دوون دوون اومد پیشه پرستوی همخونه اش  گفت:" چی شده . کجا می رید" .پرستو بهش گفت:" وقت سفره و این تقدیر همه ما پرنده هاست .باید رفت .باید گذاشت و گذشت ."

 

 

دل من راضی نبود به این جدایی نازنین

عزیزم منو ببخش اگه یه وقت آزردمت

 

شاهین گریه کرد : تقدیر رو من و تو می سازیم  نه هیچ کسی دیگه . بمون .نرو.

اما تمام فریاد های شاهین بی فایده بود . پرستو پرواز کرد و رفت

                              

      .        

 

شاهین بر بلند ترین شاخه درخت نشست . همون جایی که با تمام پرنده ها هزارو  یک خاطره با هم بودن داشت . همون جائی که عاشق شده بود  همون جائی که  بهش زندگی دوباره داده بودن و گریست و گریست ...

شاهین حس می کرد زخمش عمیق تر شده . عمیق و عمیق تر .

شاهین از ته قلب می خوند و گریه می کرد .

 

      

"عزیزه رفته سفر کی بر میگردی

                   چشمونم مونده به در  کی بر می گردی

رفتی و رفت از چشام نوره دو دیده

                         ای زحالم بی خبر کی بر می گردی"



دل نوشته هاتون()
نویسنده متن فوق: <نانسی> ( یکشنبه 83/12/9 :: ساعت 1:36 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بعد از مدتها!...
تمام تو سهم منه ...به کم قانعم نکن
روز تولده من !
پدره شیرین تراز جانم روزت مبارک
مادرم .جونم .عمرم.... روزت مبارک
سال نو مبارک
روزولنتاینه من!
معبودم ....
حافظه تاریخی !
فرهنگ سازی المپیادی در حد تیم ملی !!!!!
به کجا چنین شتابان!!؟؟
خدایا..........
سال نو
اگه خدا 24 ساعت گناه کردن رو آزاد می کرد. چه گناهی می کردید؟
چرا می گوییم طرف 7 خط است!!
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 11
>> بازدید دیروز: 40
>> مجموع بازدیدها: 247235
» درباره من

تنها بیاد تو

» آرشیو مطالب
اردیبهشت 1388
اسفند 1387
بهمن 1387
آذر 1387
مهر 1387
مرداد 1387
خرداد 1387
خرداد 1388
شهریور1388
تیر1388
مرداد1388
فروردین87
بهمن 86
مرداد84
تیر84
خرداد84
اردیبهشت84
فروردین84
اسفند83
بهمن83
دی83
آذر83
زمستان 1388
پاییز 1388
بهار 1389
تابستان 89
پاییز 89

» لینک دوستام
شادمهر
نسیم صبا
ساروی ریکا
عمو جونی
بابا عظیمی
اشک یخی(کیوان)
دایی جان
آقا روح الله
ویولت
نشانی
من و آ ینده من
رضاموتوری

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
دانلود آهنگ جدید
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ