افتاده بودم در راه بيراهه
و زخم شقايق ها در سينه من ...و دست ستمگر باد بود که بيرحمانه مي ربود ريشه هاي دلم را
نمي بود اگر ياد روي مهتابي تو مجالي هم نبود براي بر خاستن از روز مرگي هاي خسته و دلگير
ترا چه ميشود ديگر نه سرودي زمزمه ميکني نه شعري مي نويسي
منم خيلي خوشحال شدم نانسي عزيز .خير نبينه اون کسي که دل نازکتر از گلت رو شکست ..بمن سر بزن آي ديمو برات مي نويسم اينجا خوشحال ميشم باهات حرف بزنم تو غربت دلتنگي من رفع ميشه _اهورايي باشي عزيزم
ashkan_3009@yahoo.caraha
يا
shkn3009yhc_raha
آدرس وبلاگ ماه نخشبمو هم برات گذاشتم ..مواظب خودت باش ..مهربان ...///