• وبلاگ : تنها بياد تو
  • يادداشت : دنياي بعد از مرگ
  • نظرات : 0 خصوصي ، 17 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    نگاهت بر سايه لغزيد و سايه با تو شدن را بي تاب شد دريغ که زبان سخنش نبود ... خورشيد چهره از زمين بر کشيد و سايه در شب فرو مرد اشکش بر دامن شب نشست ... ستاره ميشمرد تا بر آمدن خورشيد تا دگر باره زاده شود و آغوش بگشايد به سويت اما ....اهورايي باشي نانسي عزيز ....///