يک جهان شرار تنها مانده در ميان صحرابه درد خود سوزدبه سوز خود سازدسوزد از جفاي دورانفتنه و بلاي طوفانفناي او خواهدبه سوي او تازدمن هم اي ياران تنها ماندمآتشي بودم برجا ماندم