چقدر دور شدم از اين دنيا نانسي
گاهي به هفته ميرسه كه وقت نميكنم پي سي رو روشن كنم حتا
يادمه يه زماني صبح كه چشمامو باز ميكردم ميومدم تو پاتوقمون ...
منتظر تو و بقيه مي موندم
ايرج رو يادته
زبل خان ...زهره قمه كش ...
علي 82 بعد هي هر سال بعلاوه ميشد اين آخريا احتمالا شده علي 82+7
يادته ايرج چه نمكي داشت چقدر رميخندديديم .اونجا كه بودم برام غصه معنايي نداشت يه باره به خودم ميومدم ميديدم 8 ساعته اونجام
تو بودي بارون بود
اميد رو يادته اميدوووو برگ بيدووو صداش ميكرديم
دوست ايرج اون دختره از بندر عباس بود رو يادم نمياد
ترانه رو يادته ؟
سرطانش خيلي پيشرفت كرده بود ...يعني الانم هست ؟؟؟
شاعر تنها رو نگو با اون تيپش هميشه خفه مون ميكرد از خنده
عروسي ايرج رو يادته ...ترانه فيلمن بردار بود ...تو هم كمر باريك ...چقدر فيلمشو ميزاشتيم هي ميدديم و ايرج چقدر تعريف ميكرد
دلم تنگه نانسي
تنگ