خاطره با مزه كربلايي حامد
در
كشكول جواني (طنز)
خوشحال مي شم كه به وبلاگم سر بزنيد .
خدايا...سبد نيازم را پر از نسترن و اطلسي کن و پاهاي مرا به پله هاي نقره اي عشق آشنا کن....وبلاگ ( خلوت شبهاي تنهايي) آب ديت شد خوشحال ميشيم سر بزني و با حضورت گرمي بخش شبهاي ما باشي......
پشت پنجره نشسته ام و به ابرهاي نگاه ميکنم که ميگريند حالا که به ياد باران آفتاده ام دلم ميگيرد..؟؟ براستي در زمستانها باران را در پياده روها چه ارزان ميفروشند....!!!!
بابا عشقي ... چه عجب به ما سر زدي
ما رو لايق دونستي ... اي بابا ... كي تو اين دوره زمونه آق مهدي شومارو تحويل مي گيره ... اينا دنبال دوستاي باكلاسن ... بابا ما كه عطر و ادكلني نيستيم كه بابا ... ما بايد يه سره تنها باشيم ... اي بابا ... آه از نحادمون بلند شد ... باشه ما كه رفتيم ... ولي اين نيز بگذرد ... باي
**با سلام به شما دوست عزيزم وبلاگه خوبي داريد وبسيار زيبا مينويسيد شما رو به روياي تاريک دعوت ميکنم دوستون دارم و براي آمدن شما لحظه هارو ميشمارم********
دارم از تو مي نويسم ..با تو ماندن *باتو پرواز* نه قفس ..با تو خواندن * با تو آغاز * نه هوس .. خواب نوشين بهشتي * تو برام ..شام سيمين * سرشتي * تو برام ..دست تو * نوازش يه حادثه است ..اشك تو * نهايت يك يه فاجعه است .. دل تو * عصيانگر صداي من ..چشم تو * ويرانگر نگاه من .. از تو گفتم به ستاره * ناب شد ..از تو خواندم به حماسه * خواب شد ..تو بيا در دفترم آسوده شو * در كنار شعر من غنوده شو ........(1) .....
سلام عزيز.............راز چشمان تو را باد به گلها ميگفت// و نميدانست//حس من پشت اقاقيها پنهان شده است//حش من آمده بود..لحظه اي فارغ از اندوه و معماي تو در باغ بلور//نفسي تازه کند//حس من امده بود..تب گلها را اندازه کند//راز چشمان تو را وقتي باد//بيخبر سر ميداد//حس شفافي از جنس بلور//غم و اندوه مرا پر ميداد//و در انديشه پژمرده من//حس اميد//چه نسيم خنکي//به تن خسته باور ميداد.............با تبادل لينك موافقين؟