نكند شكوفه روزي به كوير دل ببندد ،
نكند پرش بريزد ، نكند لبش نخندد ؛
نكند كه سينه سرخي دل از آسمان بگيرد ،
همه جا بهار باشد گل من ولي بميرد ؛
نكند كسي نپرسد : چه خبر ؟ چه شد پرستو ؟!
نكند كسي نداند كه كجاست خانه او ؛
نكند زمين بترسد ، نكند دلش بلرزد ،
شب و آن هزار چشمي كه دوباره مي درخشد ؛
نكند كه خواب باشم و خدا مرا نبخشد ...