مي تراود مهتاب ... مي درخشد شب تاب ... نيست يک دم شکند خواب به چشم کس و ليک غم اين خفته چند خواب در چشم ترم مي شکند . نگران با من استاده سحر ، صبح مي خواهد از من ، کز مبارک دم او ، آورم اين قوم به جان باخته را بلکه خبر ؛ در جگر ليکن خاري ، از ره اين سفرم مي شکند ، نازک آراي تن ساق گلي که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ، اي دريغا ! به برم مي شکند ... دستها مي سايم تا دري بگشايم ، بر عبث مي پايم تا به در کس آيد ؛ در و ديوار بهم ريختشان ، بر سرم مي شکند ... مي تراود مهتاب ... مي درخشد شب تاب ...
سلام
مسترشيپ در نظر دارد براي بخش شعر خود مسئول تعيين كند بدينوسيله از شما دعوت مي شود براي نويسندگي به گروه مسترشيپ بپيونديد.
پاسخ خود به اين پيشنهاد را به صورت پيام حصوصي ارسال نماييد.
انكه دائم هوس سوختن ما ميكرد
كاش ميامد و از دور تماشا ميكرد
*************
سلام....خواهم تورا مهمان کنم در گوشه اي از قلب خويش....ايا قبولش ميکني اين کلبه ويرانه را؟؟ دوست و خوب عزيزم. ضمن تشکر از حضور فعال و شادي بخش شما بدينوسيله به اطلاع شما و ديگر دوستان ميرسانم.سايت ساحل ارامش اپديت جديد شده و اهنگ سايت هم عوض شده..منتظر شما و همه دوستان و ياران سايت ساحل ارامش هستم.....شاد باشيد....نانسي جان منتظرت هستم ولي نه با جيغولي كاري ها!!!!
(پنجره )... يک پنجره سبز رو به دريا/ رو به خورشيد روبه آسمان همه را نگاه ميکنم تا گستره بي نهايت. دستم را مي شويم در باد براه مي افتم . قدم در راهي بي پايان من سبز مي شوم. در فصلي هميشه بهار اپريل 2005 ...م. شيدا ...///
سلام نانسي خوبم .../// لطفا گوش كنيد ..