و اما آبجي گل و شيطون و شيرين خودم. راستي كه خوب شعر بينوا حميد مصدق رو به باد دادي ها. آبجي اگر ميدونست شعرش به اين روز ميافته حتما دق ميكرد حالا گوش كن تامن اين قطعه زيبا رو برات درستش كنم
گاه مي انديشم خبر مرگ مرا با تو چه كس خواهد گفت ؟
آنزمان كه خبر مرگ مرا
از كسي ميشنوي،
روي ترا ،
كاشكي ميديدم،
شانه بالا زدنت را بي قيد ،
و تكان دستت كه مهم نيست زياد ،
و تكان دادن سر را كه عجب !!!
عاقبت مرد ؟؟!!
افسوس!!!!!
من به خود ميگويم ،
چه كسي باور كرد،
خرمن جان مرا ،
شعله عشق تو خاكستر كرد.
سلام/ ميبينم كه به ياد مرگ افتادي و . . . .
دل بريدم از تمام زندگي
در تو گم گشتم به نام زندگي
با تو بودن شد برايم هر نفس
معني ناب كلام زندگي