• وبلاگ : تنها بياد تو
  • يادداشت : پدر و مادر
  • نظرات : 2 خصوصي ، 95 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7      >
     

    سلام عزيزممممممممم

    مرسي كه سر زدي گلم

    بازم بيا ژيشم

    زرا ...!

    زائرِ ناگزيرِ به برف‌مانده‌ي من

    زندگي همين است ديگر

    علف

    آينه‌دارِ آرايشِ کمرنگِ شبنم است

    ماه

    پَرده‌پوشِ هق‌هقِ تنهاترين زنان

    و من

    که غلامِ گريه‌هاي تواَم

    سيد علي صالحي

    سلام دوست عزيزم

    من اومدم با ...

    [گل][گل][گل][گل]

    گفتم مگر به صبر فراموش من شوي

    کي گفتم آفت خرد و خوش من شوي ؟

    فرياد را به سينه شکستم که خوشترست

    آگه به دردم از لب خاموش من شوي

    سوزد تنم در آتش تب اي خيال او

    ترسم بسوزمت چو هماغوش من شوي

    بنگر به شمع سوخته از شام تا به صبح

    تا باخبر ز حال شب دوش من شوي

    اي اشک ، نقش عشق وي از جان من بشوي

    شايد ز راه لطف ، خطا پوش من شوي

    مي نوشمت به عشق قسم اي شرنگ غم

    کز دست او اگر برسي ، نوش من شوي

    گر سر نهد به شانه ي من آفتاب من

    اي آفتاب ، جلوه گر از دوش من شوي

    سيمين ز درد کرده فراموش خويش را

    اما تو کي شود که فراموش من شوي ؟

    خدا سايه اشونو كم نكنه از سر هيچ كس

    سلام

    ممنون كه بهم سرزدي اما گاهي بايد حسرت خورد تا قدر دونست

    مطالبت قشنگن . دست نوشته هات جالبه خوشحال ميشم به من هم سر بزني .
    + ..... 

    دوباره تو كنارمي ، هواي بوسه با منه ... تمام آرزوي ما ، همين به هم رسيدنه

    دوباره تو سكوت من ، صداي خنده ساز شد ... شنيدن صداي تو ، براي من نياز شد

    دوباره با نگاه من ، نگاه تو يكي شده ... دوباره از تو مردنم ، شبيه زندگي شده

    به هر دري كه مي زني ، دوباره مقصدت منم ... دوباره مي رسم به تو ، به هر دري كه مي زنم

    دنيامي مي دوني ، تو قلبم مي موني ... درياي آتيشي ، روياي باروني

    دستامو مي گيري ، دنيامو مي بازم ... دستاتو مي گيرم ، رويامو مي سازم

    منو به عطر يك نفس ، تو اوج بوسه خواب كن ... براي اين يكي شدن ، رو قلب من حساب كن

    به اوج قصه مي رسم ، اگه تو باورم كني ... كنار من نفس بكش ، كه مبتلاترم كني

    دنيامي مي دوني ، تو قلبم مي موني ... درياي آتيشي ، روياي باروني

    دستامو مي گيري ، دنيامو مي بازم ... دستاتو مي گيرم ، رويامو مي سازم

    + ساروي ريكا .../// 

    مي و طرب و شراب و انگور بساز

    شير و شكري .حلوايي از غور بساز

    داني كه فردا موسم رفتن توست

    امروز . فارغ بساطي تا لب گور بساز

    سپتامبر 15 ..م. شيدا ...///

    اهورايي و اوستايي باشي نانسي عزيزم ...مانا و عزيزي براي من خواهر نازنينم ...///

    پاييز غريب از راه رسيده است. گاه چنگ به دلم مي زند و مي خواهد دلم را ذره ذره کند. به پاييز غريبم گفته ام که ديگر با او غريبه نيستم و ديگر به او به چشم دشمن نگاه نمي کنم و ديگر از او رنجي جز رنج عشق ندارم. پاييز اينجا سحرآميز است.
    + KARMA 
    هر چه پدر و مادرت را در خاطر خود عزيزتر يافتي پس بدان كه بر عيارت افزون تر شده ،(اي عزيز دل برادر) عيارت بالاتر از اين حرفاست. دوستدار شما كارما
    پاسخ

    صحبتهاي شيرين شما برادر خوبم هميشه مثه "دٌر" گرانبهاست .

    سلامممممممممم

    خوبي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    دلت مياد بهم سر نزني؟

    + ساروي ريكا.../// 


    اين بار با تو به سفر ادامه ميدهم
    اگر چه حتي بمن نمي انديشي


    حتي نميخواهي بشناسي ام


    يک جنگل درختان بارور خفته دارم
    يک دريا موج خسته پيوسته دارم
    يک آسمان پرواز نا کرده دارم


    بخند يک لحظه براي من


    بمان يک لحظه براي من


    ميخواهم دلم را


    قطره قطره بچکانم در اطراف نگاهت


    ميخواهم در هيئت يک پرنده


    همراه وحشي ترين سکوت
    زيبا ترين بداهه را تقديم تو کنم


    باران را نگاه کن
    هنوز مي بارد


    دريا را نگاه کن هنوز طوفاني ست


    مرا نگاه کن هنوز خسته ام


    بالهايم را نگاه کن
    زخمش التيام نيافته است


    حتي اگر از واقع عشق سخني بميان نياوري
    من کولبارم را بسته ام


    نه اينکه به زندگي ام گرفته اند
    نه اينکه به بازي ام گرفته اند


    صد هزار غم بر افروخته ام
    همه بکام من


    صد هزار عشق بر افروخته ام
    همه بکام تو


    اکنون و هنوز من باش که خيلي خسته ام ...

    که خيلي خسته ام ...

    که خيلي ....


    مي دوهزار و هفت . م . شيدا ...///

    + ساروي ريكا.../// 

    هواي تازه (3) ...


    خواب ديده ام هواي تهران باراني است
    و دماوند مغرور

    با اين باران
    تن مي شويد


    گاهي همه چيز را مي شود
    به همه چيز ها پيوند داد از صميم جان


    مثلا هوا را به ريسمان باد بسته ام


    دانه هاي باران را
    با انگشتان تو مي شمارم


    بهار را از پيراهن تو مي بويم

    عشق را بخاطر تو نگاه داشته ام

    باغ را سرتا سر شکوفه ديده ام


    نه اينکه هيچکس مرا به زندگي نمي گيرد


    به مرگ جاوداني ام نمي گيرد


    اکنون و هنوز را در کولبار دوش خسته ام نهاده ام


    و آمدنت را انتظار مي کشم


    هواي تازه اي است با اينهمه غم


    هواي دل انگيزي ست با اينهمه سفر


    حس ميکنم تا ابد
    اين سفر ادامه دارد


    بي آنکه گمان کني


    چه در وسعت تنهايي ام ميگذرد


    نه اينکه به بازي ام گرفته اند
    نه اينکه به آرزويم گرفته اند


    دلم غرق درياي تو شد


    تمام حوصله ام را جمع کرده ام
    در همين کوله بارم


    عمري گذشت اما


    آمين
    فدات بشم من نازنينم
    سلام عزيزم... منم دلم برات تنگ شده بود ... ولي عزيزم مدتي نبودم ... شرمنده
     <    <<    6   7      >