يه روزي از همين روزا ميرم يه جاي بي نشون
يه جا كه پيدام نكني بشي واسم بلاي جون
تو مي دوني دستاي تو سرده بدون دست من
بايد كه از اينجا برم تا نبيني شكست من
چشماي تو مونده به در ، با تنهاييت سر مي كني
گاهي به ياد خنده هام ، گونه هاتو تر مي كني
بايد برم بايد برم ، اينجا وفا نداره
خاطره هام حتي واسم ، ديگه صفا نداره
بايد برم تنها بشي ابر چشات بباره
فكر نكنم كه اون دلت بي من دووم بياره
من كه ديگه حوصله ي ، گذشته هامم ندارم
تو اين شبا كه بي كسم ، باز تو رو كم ندارم