عرض ادب و سلام خدمت آبجي نانسي
اميد دارم كه هر جا هستيد سالم، سرحال و خوش باشيد.
آبجي گلم ما كه امروز ميريم خونه شيرين و سلام شما را به شيرين مي رسونيم.
راستي نانسي گل من باز هم به روز شدم و منتظر حضور گرمت هستم.
قربانت فرهاد
چشمانت را که ديدم ... چشمانم را بستم ....
چشماني که در عمق نگاهي گم بود ...! چشماني که از سو سوي نور عشق در جاده هاي غربتت محو و ناپيداست ... ! چشماني که از پشت خيس پنجره ها در مه اي غبار آلود در انتظار ديدن تصوير نديده ات به آسمان چشم دوخته است که شايد در ميان ستاره ها نمايان شوي ...
لمس دستانت همچون باوري در تعقلم نقش ميبندد ... شوقي مي يابم ... شوري ... که از سخاوت نگاهت ... مهرمندانه از عشق سخن گفتن است ... به باور خود راه ميدهم که مجنون دلت به دنبال فرهاد دلم به جستجوي عشق در تمام عالم بر ميخيزد ...!
چشمانت را که ديدم ... چشمانم را بستم .... مبادا از خاطرم برود ...! نگاهي که از سخاوت عشق پر است ... !
جيغغغغغغغغغغغغغغغغغغ..نانسي اين مهندس كوچولو درستش كردددددددد
بدو بيا بهم بگو افرين ..بوسم هم بكن ..نانسي داشتم دق ميكردم بدون اكسپي ..آخه كامنت نميشه گذاشت ..دلم برات تنگ شده بود
هميشه سلام...
خواهر خوبم از حضورت سپاسگذارم
برات همچنان روزاي خوبي رو آرزو مي كنم و اميدوارم در آرامش كامل بسر ببري...