هنوز يه چيزي کم دارم ....
يه چيزي مثل دلواپسي مثل دوباره گم شدن ... يه جاي پشت بيکسي هنوز به فکر گفتنم ... به فکر زير و رو شدن اما يه چيزي کم دارم .
حيف چشماي من يه ماه ياور من ... حيف چشماي من يه ماه با دل من.گر روزگار نخواهد يه ماه ياور من.گر روزگار نخواهد يه ماه با دل من ...
رفتي و تنهام گذاشتي ...توي يک دنياي کوچيک ..رفتي و بي تفاوت به غريبه دل سپردي.. ديديمت با يار ديگر .. ولي چشمام همدلي دادکه ببينم ميخوابه تا بشينم سر راهت
براي قصه گو شدن ميخوام دوباره تب کنم ... گر بگيرم نفس نفس ... با يک ترانه گل کنم تازه بشم همين و بس ... اما يه چيزي کم دارم .. چيزي به رنگ چشم تو غم غريب يک سفر غم قشنگ چشم تو.ميخوام دوباره گم بشم تو کوچه هاي بچگي ... من ميخوام تازه بشم ...
سلام
دنيا هميشه اينطوري كه تو نگاه مي كني نيست اين يه قصه بود
قصه اي كه تو ساختي
يه چيزي مثل نوشته هاي تلخ صادق هدايت كه آدماش بعد از سال 1335 تموم شدن قصه غصه هاي من و تو رنگ نمي خواد خودش وجود داره اميد بكار . عاشقي سالهاست كه مرده
دلي دارم خريدار محبت / کزو گرم است بازار محبت / لباسي بافتم بر قامت دل / ز پود و محنت تار محبت / عريان همداني /....///...
صفاي باطن داري عمو جونم
شيطون بلا خيلي با محبتي
زلزله عمو مهردادي